اقتباس:
المشاركة الأصلية كتبت بواسطة M i n o
بنوب بس انتي
خلاص ولا وحده فينا ما باكا الا الشيبه x'd x'ddddd
نه ولي يه چيزي بهم گفت روز نميدونم ولي خودش باهام صادقه دروغ نميگه حس ميکنم بهم گفت تو اگه ازمن راضي نباشي چونکه من ديدمت وازين حرفا واحم
گفت حس ميکنم که من بهت خيانت کردم به خاطر همين بهت اس نميدم
بعد گفت من نميخوام روتو ازمن برگردوني اگه برا هم نشديم
من بهش گفتم تو ميدوني من اينجوري نيستم واصلا رومو ازت بر نميگردونم
بعد بهش گفتم اگه اينجوريه ديگه يه چيزايي منع ميشن مثلا از گردن به پايين ممنوع لي از گردن به بالا نه گفتمش چونکه هنوز کامل نکردم گفت اره ميدونم شايد نشد بهم برسيم
بعد گفت خيلي دوست دارم ببو....مت اهه
بهش گفتم ازنجا نميشه ولچ لذه
ولي بهش گفتم اگه اس ندي ميکشمت
خودش خنديد
بعد همه اومدن وتموم شد حرفمون البته قطع شد مامان وزن امين وعمو ديگه نشد چيزي بگيم |
رسالة طوييييييلة
+
ههههههههههههههههههههههه مسكين قذفناها عليه للشيبة
ههههههههههههه ليش x'DDDDD2 ؟؟؟
+
هلوووووووووووو
باهم حرف زديد ولك فكر كردم اصلا حرف نزديد
اره فهميدم صادق باهات صادقه
x'D
خب تو بش نگفتي چرا فکر ميکنه بهت خيانت کرده ؟؟؟ *-*
چون نتونسته بخوانوادش بگه در مورد عروسي ؟؟ *-*
هروووووووو ميخواد ببو...تت
يعني از اين به بعد اس ميده بت ؟؟
بشششششش الآن وقتشونه اينا ؟؟